حضرت سلیمان (ع)

 

دانشجو : برجعلی نورمحمدی

رشته : مدیریت فرهنگی هنری

 

مقدمه:

با شنيدن نام حضرت سليمان(ع)، پيامبري از پيامبران بزرگ الهي به ذهن مي‌آيد كه داراي حكومتي گسترده است و برخوردار از مقام نبوت. فرمانش در همه جا فراگير است و حكمش همه جا روان. لايق دريافت حكمت الهي است و شايسته قضاوت ميان مردم. جن و انس و باد و فرشتگان تحت فرمان اويند و او نيز بنده‌اي است كه سوي دل به خدا دارد و شكرگزار نعمت‌هاي پروردگار و از خداوند عاجزانه درخواست مي‌كند كه او را به صالحان و شايستگان ملحق سازد. حكومت جز بر فروتني و خشوع او نيافزود، به طوري كه به تعبير رسول خدا(ص) از شدت خشوع و ادب چشم بر آسمان نمي‌دوخت.

حكومت حضرت سليمان(ع) حكومتي است بي‌بديل و بي‌منازع و توحيد و خداپرستي آن را موجوديت و استمرار مي‌بخشد. حكمراني بدون اين هدف ارزشمند نه تنها قداستي ندارد، كه وزر و وبال صاحبش در قيامت خواهد بود؛ هرچند طول و عرضي به گستره حكومت سليمان داشته باشد. به گفته خواجوي كرماني:

پيش صاحب‌نظران ملك سليمان باد است / بلكه آن است سليمان كه ز ملك آزاد است

اين كه گويند كه بر آب نهاده است جهان / مشنو اي خواجه كه بنياد جهان بر باد است

هديه‌اي الهي

نام حضرت سليمان هفده بار در قرآن كريم آمده است. آن حضرت عطيه و هديه‌اي است از سوي خدا به حضرت داوود: «ما سليمان را به داوود بخشيديم؛ چه خوب بنده‌اي است...». (سوره ص، آيه 30)

با وجود حكمراني گسترده‌اي كه حضرت سليمان(ع) داشت بنده‌اي متواضع بود. براساس روايتي از امام صادق(ع)، سليمان مهمانان را با غذاهاي نيكو پذيرايي مي‌كرد، اما خود و عيالش نان خشك و زبر مي‌خوردندو خودش نان جوين سبوس نگرفته مي‌خورد.

شب هنگام لباس زبر مي‌پوشيد، تا صبح عبادت مي‌كرد و از راه زنبيل‌بافي امرارمعاش مي‌نمود.

 

گفتار خدا با سليمان(ع)

در خصوص صحبت خداي متعال با حضرت سليمان(ع) مي‌توان به آيه 39 سوره «ص» اشاره كرد. آيات قبل از اين آيه، به برخي نعمت‌ها اشاره مي‌كند كه به حضرت سليمان(ع) داده شده است. در آيه مذكور آمده است: «اين عطاي ماست، به هر كس مي‌خواهي عطا كن و از هر كس مايلي دريغ نما و بر تو حسابي نيست».

اين آيه را تنها آيه‌اي مي‌توان عنوان كرد كه خداي متعال مستقيماً با حضرت سليمان گفتاري داشته است.

از ديگر آيات در اين زمينه مي‌توان آيه 13 سوره «سبا» را عنوان نمود كه در پايان آيه مذكور آمده است: «اي آل داوود! شكر به جاي آوريد!»

از آن جا كه حضرت سليمان از جمله آل داوود است و نعمت‌هاي گفته شده در آيات 12 و 13 سوره سبا مربوط به آن حضرت است؛ لذا از جمله مخاطبان آيه و البته مخاطب اصلي، حضرت سليمان مي‌باشد.

در برخي ديگر از آيات قرآن نيز اين نحوه گفتار خداوند را با حضرت سليمان شاهد هستيم؛ مثلاً آيه 79 از سوره مباركه انبياء به اين نكته اشاره كرده است كه «ما حكم (واقعي) را به سليمان تفهيم كرديم و به داوود و سليمان شايستگي قضاوت و دانش عطا نموديم» تفهيم حكم پس از اقامه يك دعوا در محضر داوود است كه نهايتاً قضاوت حضرت سليمان مقبول افتاد.

همچنين در آيه 15 سوره مباركه نمل آمده است: «ما به داوود و سليمان علم و دانش بخشيديم...».

اين گونه آيات را مي‌توان نوعي گفتار القاگونه خداي متعال با حضرت سليمان دانست.

 

گفتار حضرت سليمان با خداوند

در قرآن كريم با چند آيه مواجه مي‌شويم كه حضرت سليمان با پروردگار متعال، دريچه سخن گشوده و مشتاقانه با محبوب حقيقي‌اش راز دل گفته و اظهار بندگي نموده است. تأمل در گفتار آن بنده پاك با خدايي كه مظهر همه پاكي‌ها و شايستگي‌هاست، عطر دل‌انگيز مشتاقي و مهجوري را در فضاي دل و جان كساني مي‌پاشد كه اين مكالمه را زمزمه مي‌كنند.

قرآن كريم در آيه 15 سوره نمل به گفتاري از حضرت سليمان خطاب به پروردگار متعال اشاره كرده است: «ما به داوود و سليمان علم آموختيم و آنان گفتند حمد از آن خدايي است كه ما را بر بسياري از بندگان مؤمنش برتري بخشيد».

در مورد اين كه مصداق اين علم چه مي‌باشد، ميان مفسران اختلاف‌نظر است؛ اما براساس آيه 20 از سوره «ص» و آيه 79 از سوره انبياء اين علم را مي‌توان به حكمت و دانش قضاوت عادلانه تفسير نموده؛ و در شكلي وسيع‌تر، علم و دانشي كه لازمه اداره يك حكومت فراگير مي‌باشد.

براساس عطاي همين دانش بوده كه آن دو، شكر و سپاس خداي متعال را بر خود واجب دانسته، و با گفتن واژه «الحمدلله» اين وظيفه را ادا كردند.

واژه «الحمدلله» در ميان واژه‌هايي كه شكر و سپاس را مي‌رساند موضوعيتي خاص و جايگاهي ممتاز دارد و ما در مطلب مربوط به حضرت داوود(ع) به آن اشاره كرديم. اضافه مي‌شود كه حمد، سپاسي را گويند كه در برابر يك كار زيبا و به ازاي نعمتي كه از سوي صاحب نعمت به كسي داده مي‌شود، ادا مي‌گردد؛ خواه دريافت كننده نعمت همان كسي باشد كه سپاس به جاي مي‌آورد و خواه كسي ديگر باشد.

از سوي ديگر قرآن كريم، خداوند را خالق و آفريننده هستي مي‌داند (رعد، 16) و نيز اذعان مي‌دارد كه همه كارها و آفريده‌هاي خدا زيباست (سجده، 7) در نتيجه همه كارهاي خداوند شايسته سپاس و حمد مي‌باشد. از اين رهگذر تمام حمدها از آن خداست؛ زيرا تمام هستي مخلوق زيباي آفريدگار هستند.

مطلب بعدي در اين آيه آن است كه داوود و سليمان سپاس خداي را به جاي مي‌آورند، بدان معنا كه آنان را بر بسياري از بندگان مؤمن برتري بخشيد. اين كه آنان برتري خود را نسبي دانستند نه مطلق، گوياي فروتني آنهاست؛ و يا در واقع‌نگري آنها ريشه دارد؛ زيرا آن دو بزرگوار مي‌دانستند كه در ميان بندگان خدا، برتر از آنها نيز خواهند بود.

از ديگر آيات در اين زمينه، آيه 19 از سوره نمل است. در اين آيه كه با آيات قبلي مرتبط است، حضرت سليمان مي‌فرمايد: «خدايا! شكر نعمت‌هايي كه به من و پدر و مادرم ارزاني كرده‌اي به من الهام فرما و توفيقم بده تا عملي شايسته انجام دهم كه موجب رضاي توست، و مرا به جرگه بندگان صالح خود داخل كن».

در اين آيه، حضرت سليمان(ع) سه توفيق اساسي از خداي متعال مسألت كرده است:

اول اين كه راه و رسم شكرگزاري از نعمت‌هايي كه به او و والدين او بخشيده است، به وي عطا و الهام نمايد. بدون ترديد اين خواسته به اصل قبول نعمت اشاره دارد. به عبارت ديگر حضرت سليمان(ع) از آنجا كه مي‌داند آنچه از خداي متعال به او و به پدر و مادرش رسيده، نعمت است؛ لذا راه و رسم شكرگزاري را از خداوند درخواست مي‌كند. اين درخواست بدان معنا نيست كه او تا آن لحظه شكر و سپاس خدا نمي‌كرده، بلكه وي درخواست الهام شكري داشته كه حق نعمت‌هاي الهي را به جا آورد. بديهي است كه هيچ شكري نمي‌تواند، به عنوان مزد نعمت‌هاي خداوند و همسنگ آن قرار بگيرد؛ اما همين درخواست گوياي اظهار ناتواني در برابر نعمت‌هاي الهي است.

درخواست ديگر حضرت سليمان آن است كه خداوندا به من توفيق بده عمل شايسته‌اي انجام بدهم كه رضاي تو را به دنبال داشته باشد. اين نكته گوياي آن است كه مملكتداري و حكمراني در صورتي ارزشمند است كه در جهت تحقق ارزش‌هاي الهي باشد زير اين درخواست مربوط به زماني است كه سليمان زمامدار يك حكومت گسترده بوده است.

و خواسته سوم حضرت سليمان(ع) آن است كه او را در حلقه صالحان وارد سازد. ورود به جرگه صالحان و شايستگان فراتر از انجام دادن عمل صالح و شايسته است؛ زيرا عمل صالح و شايسته، زماني موجب وارد كردن انسان به جمع صالحان مي‌شود كه با جان و قلب شخص آغشته شود، و حضرت سليمان كه ورود به جرگه صالحان را از خداي متعال خواستار است، توفيقي فراتر از انجام دادن عمل صالح را از خدا مسألت كرده و اين اوج همت آن پيامبر بزرگ را نشان مي‌دهد (هر چند توفيق انجام دادن عمل شايسته را نيز قبل از آن از خداي متعال درخواست كرده بود؛ چنان كه به آن اشاره شد)

آيه 35 از سوره مباركه «ص» از ديگر آياتي است كه گفتاري از حضرت سليمان(ع) را با خداي متعال مطرح كرده است. اين گفتار پس از آزمايشي است كه نسبت به حضرت سليمان صورت گرفته است. در آيه مذكور آمده است: «گفت: پروردگارا! مرا عفو نما و حكومتي به من عطا كن كه پس از من سزاوار هيچ كس نباشد كه تو بسيار بخشنده‌اي».

در اين آيه كه محور آن همان درخواست حاكميتي فراگير مي‌باشد؛ نحوه ورود حضرت سليمان به دعا جالب توجه است؛ چرا كه در روايات آمده است كه قبل از هر درخواست، عفو گناهان را از خداوند درخواست كنيم؛ زيرا چنين خواسته‌اي گوياي قصور و تقصير و كوتاهي بنده به درگاه خداست.در حقيقت حضرت سليمان قبول دارد كه در راه بندگي و عبوديت كوتاهي‌هايي داشته است؛ لذا از خداوند عفو و بخشش اين كوتاهي‌ها را درخواست مي‌كند و سپس خواسته مهم خود را كه حاكميتي فراگير و گسترده است عنوان مي‌دارد؛ حاكميتي كه بعد از آن به كسي داده نشود. البته در يك نگاه سطحي به اين درخواست، ظاهراً نوعي انحصارطلبي در آن به چشم مي‌خورد؛ در حالي كه در اين درخواست بخل و انحصارطلبي نيست؛ بلكه طبق فرموده امام كاظم(ع) در جواب علي‌بن يقطين: درخواست حضرت سليمان بر اين مطلب مبتني بر آن بود كه خدايا حكومتي به من بده كه پس از من كسي نتواند آن را فراهم آمده ظلم و ستم و سركشي بداند.

همچنين حضرت سليمان خداوند را به بخشندگي فراوان (وهاب) مي‌ستايد. اين نكته نيز مبتني بر روايات ائمه(ع) است كه خداوند را قبل از درخواست و در پايان هر دعا به صفات نيكو و متناسب ياد كنيم؛ مثلاً اگر درخواست دولت و مكنتي داريم، خداوند را به صفاتي همچون وهاب و بخشندگي ياد كنيم. اگر درخواست عفو و آمرزش داريم، خداوند را به صفاتي همچون غفار و غفور بستاييم؛ و يا اگر درخواست مجازات قاتلان ائمه(ع) را داريم، او رابه صفاتي همچون عزيز و منتقم ياد نماييم.

از آنجا كه حضرت سليمان(ع) درخواست حاكميتي گسترده دارد، خدا را به بخشندگي و جود و سخاوت با عنوان «وهاب» ياد مي‌كند؛ و اين عين نكته‌سنجي آن بزرگوار را مي‌رساند.

نحوه حكمراني، بندگي و دعاها و درخواست‌هاي حضرت سليمان(ع) سرمشق كساني است كه زمامداري و حاكميت جوامع را بر عهده مي‌گيرند.

او حكمراني و زمامداري را از خداي متعال مسألت مي‌كند؛ سپس از خداوند بخشش گناه و توفيق انجام دادن عمل صالح را طلب مي‌كند، و نيز ورود به جرگه صالحان را مسألت مي‌نمايد؛ و اين اصل مهم را براي همه زمامداران به يادگار مي‌نهد كه حاكميت و زمامداري زماني ارزشمند است كه گام‌ها در راه رضاي خدا باشد، نه به انحراف و اعوجاج.

گفته اند: حضرت داوود چهار پسر داشت هر روز مشغول عبادت خدا بود روزي از آن روزگار كه به عبادت مشغول بود در نماز به سجده رفت و وقتي از سجده برخاست ديد كه تمامي فرزندانش مرده اند و تنها سليمان زنده مانده است بسيار ناراحت و غمگين شد و به آسمان نگاه غمگيني كرد در اين هنگام جبرئيل فرود آمد و به پيغمبر داوود عليه السلام فرمود شكر خدا را به جا بياور و بدان كه خداوند در همه حال تو را امتحان ميكند و اين فرزندي كه باقي مانده روزگاري به پيامبري مبعوث ميشود و جانشين تو خواهد شد و خداوند به او علمي عطا ميكند كه تا كنون به هيچ انسان و پيغمبري عطا نكرده و قدرت بالايي بدست مي آورد و با تمامي مخلوقات صحبت ميكند و زبان آنها را ياد ميگيرد پس حالا به ادامه عبادت مشغول شو.

خداوند متعال باد را مسخر سليمان كرد تا بساط او را هركجا كه خواست حمل كند؛شياطين را تحت فرمان او قرار داد كه خدمتگزار او باشند پرندگان را مطيع او كرد كه با بال و پر خود بر سليمان سايه افكنند

و اين امتيازات موجب شد كه سلطنت او به صورتي بي نظير در آيد و تمامي قدرتها متمركز او شوند.

از خصوصيات بساط سليمان اطلاعات دقيق و قطعي در دست نيست و نميتوان وصعت حكومت او را بيان كرد.شياطين هم همانند غلاماني در خدمت سليمان بودند و براي او ساختمانها استخرها و حوضهاي بزرگ ميساختند از گهر دريا براي او جواهرات مي آوردند و در كل همه مخلوقات تحت الفرمان سليمان بودند.

 

وفات سليمان

ساليان درازي،سليمان در ميان مردم به عدالت پرداخت مردم از روش عادلانه او در مهد آسايش و خوشي بودندو مردم در آن زمان از مزاياي خوب زندگي برخوردار بودند تا آنكه آفتاب عمر سليمان بر لب بام رسيد.

روزي سليمان در كاخ بلور خود تنها ايستاده بود و تكيه بر عصاي خود داده و به تماشاي مناظر و عمارتهاي كشور پهناور خود مشغول بود كه ناگهان جواني ناشناس را در كاخ خود ديد از آن جوان پرسيد تو كيستي كه بدون اجازه وارد قصر من شدي؟گفت من آن كسي هستم كه براي ورود به خانه ها و كاخها از كسي اجازه نميگيرم،من ملك الموت فرشته مرگم كه براي قبض روح تو آمدم سليمان از شنيدن نام او و مأموريت خطرناكش بر خود لرزيد و گفت :ممكن است مهلتي بدهي تا به كارهام رسيدگي كنم گفت:نه و در همان حال بدون اينكه به او مهلت نشستن بده جانش را گرفت . جسد بي جان سليمان مدتها به همان حالت ايستاده و تكيه بر عصا بود باقي ماند و سپاهيانش او را در قصر ميديدند و خيال ميكردند كه به بيرون نگاه ميكند و هيچ موجودي از ترس سليمان جرأت وارد شدن به قصر را نداشت تا آنكه خداوند به موريانه دستور داد تا عصاي سليمان را بخورد تا سليمان به زمين بخورد و در آن موقع همه متوجع فت او شدند.

حكايت

در عهد حضرت سليمان اسبها بر هوا مي پريدند و در مزارع و كشتزارها فرود مي آمدند و ميچرخيدن و به چشمه ساران آب مي خوردند در آن عهد بود كه جمعي از اهالي خراسان شكايت به آن حضرت آوردند و از خرابي احوال كشت زارها داستانها بيان كردند

حضرت سليمان ناراحت شد و ديوان فرمود تا اسبها را بگيرند و نزد او بياورند ديوا در گرفتن اسبها سعي كردند اما هيچ فايده اي نداشت و اسبها به سبب زور و قوت پرواز ميكردند و در بند ديوها نمي افتادند

ناگزير ديوها به فكر حيله اي افتادند و بعضي از چشمه ها كه اسبها از آن اب ميخورند آب آن را خالي و از شراب پر كردند وقتي اسبها از چشمه ساران آب خوردند مست شدند و طاقت پرواز نداشتند

ديوها قريب هزار اسب آوردند و سليمان اشاره به كشتن آنها كرد ناگهان فرمان خدا نازل شد كه اي سليمان دست از گشتن اين جانوران بردار كه نسل اين حيوان فوايد بسياربر ادم دارد .

حضرت سليمان دعايي كرد به درگاه خداوند و در خواست كرد بريده شود تا توان پرواز در آنها نمايد

دعاي اسبان حضرت سليمان نيز به قدرت اجابت شد و به حكن الهي پرهاي اسبان فرو ريخت و اكنون از نسل همان 100اسب باقي مانده ميباشد.

 

قصری از بلور 

اجنه شاهکارهایی در معماری داشتند که تا به حال انسان ها مانند ان رانساخته اند. 

یکی از شاهکارهای آنها ساختن قصری از بلور برای حضرت سلیمان پیغمبر بود 

از جمله ساختمان هایی که اجنه برای حضرت سلیمان ساختند بناهایی مثل بیت المقدس وهیکل وتدمروسایر آثاری که هنوز هم نمونه های بسیار از آنها در فلسطین وشامات وجود دارند. 

حضرت سلیمان در قرآن کریم و عهد قدیم

خداوند در قرآن کریم حضرت سلیمان علیه السلام را یکی از بندگان شایسته خویش معرّفی کرده است و در مورد وی می¬فرماید: « و وهبنا لداوود سليمان، نعم العبد انّه اوّاب»

قرآن کریم سلیمان علیه السلام را از جمله پیامبران بزرگ الهی می¬داند که مورد عنایت خاصّ خداوند قرار گرفت و گنجینه‌ی نعمت وقدرت الهی بر روی زمین به دست وی داده شد وبه اذن خداوند در روی زمین دارای قدرت و حکومت بی¬نظیری در تاریخ بنی اسرائیل گشت. خداوند باد را مسخّر وی گردانید و جماعت شیاطین و جنیّان را به خدمت وی در آورد و موادّ معدنی فراوانی را در اختیار وی قرار داد تا با نیرو و قدرت خدادادی آنها را شکل داده و از آنها در ساخت معابد زیبا و بزرگ بهره ببرد. 

با این وجود هیج یک از این نعمت¬های سرشار، وی را از یاد خداوند غافل نکرد و هرگاه نعمت و عنایت تازه¬ای از ناحیه‌ی خداوند شامل حال او می¬شد می¬فرمود: «هذا من فضل ربّی» یعنی همه‌ی اینها از فضل و عنایت پرروردگار من است. یا زمانی که ملکه‌ی سبا با فرستادن هدایای زیاد، قصد فریب سلیمان و جلب نظر وی را داشت، حضرت سلیمان وی را به نعمت¬هایی که خداوند به وی ارزانی داشت توجّه داد و خطاب به وی گفت: «آیا مرا به وسیله‌ی مال می¬خواهی کمک کنی در حالیکه آنچه خداوند به من ارزانی داشته است از آنچه که به تو داده برتر و بهتر  است .

قرآن کریم سلیمان علیه السلام را بنده¬ای می¬داند که آرزویش شکر نعمت پررودگار بود و عبادت پیشه¬ای معرّفی می¬کند که اگر لحظه¬ای از یاد خدا غافل می¬شد در صدد جبران بر می¬آمد. حاکمی بود که معاونانش از علم کتاب و علم الهی برخوردار بودند چه رسد به خودش که حاکم و فرمانروایی ملک و سرزمین بود. فرمانروای عادلی بود که به هیچ وجه در حکومت خود ظلمی علیه کسی روا نداشت و عدالت را حتّی در مورد پرندگان نیز رعایت می¬کرد.

این در حالی است که سیمایی که از حضرت سلیمان علیه السلام در تورات به نمایش گذاشته شده بسیار متفاوت از آنچیزی است که قرآن کریم آمده است.

تورات حضرت سلیمان را پادشاهی جبّار، عیّاش، بت¬خانه ساز، اسیر هوای نفس و یک عاشق تمام عیار نسبت به زنان معرّفی کرده است و در مورد او می¬گوید:

« او را هفتصد زن عقدی و سیصد زن متعه بود و زنانش دل او را در پیری به غیر خدا مایل کرده بودند و دل او مثل دل پدرش داوود، با خدایش کامل نبود... و مثل پدر خویش داوود، خداوند را پیروی کامل ننمود» 

یا در جائی دیگر بیان می¬دارد:

«سلیمان سریعاً دستور ساخت بتکده¬ای را داد، روی کوهی که در برابر اورشلیم، که آن مرکز اسرائیل بود، قرار داشت، بت¬کده¬ای برای بت طائفه‌ی بنی عمون بنا کرد و به بتهای دیگر هم علاقه‌ی خاصی داشت و همه‌ی اینها در زمان پیری واقع شد.»

از این رو می¬توان ادّعا کرد که تصویر قوم یهود از حضرت سلیمان علیه السلام، تصویری مخدوش و همراه با خرافات و نسبت¬های ناروایی بود که چهره‌ی تابناک این پیامبر الهی را با غباری از اتّهامات و اندیشه¬های باطل پوشانده بود. از اینرو بعد از وفات رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم و در عصر صحابه برخی از یهویان مسلمان شده فرصت را مناسب دیده و با استفاده از برخی آیات متشابه در مورد حضرت سلیمان علیه السلام ، عقاید باطل و خرافی خویش را در در قالب روایات تفسیری در بین مسلمان منتشر و شایع کردند که متأسّفانه مفسّرین اسلامی بدون تحقیق کافی و وافی آنها را نقل کرده و در تفاسیر خود آنها را آوردند.

منابع :

1- قرآن کریم

2- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1373ه.ش.

3- سیوطی، جلال الدین،الدرالمنثور، قم: کتابخانه‌ی آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.

4- قاسمی، محمد حمید، اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستان انبیاء، تهران:انتشارات سروش(صدا وسیما)،1380

5- طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن

Template Design:Afzadi