یکتاپرستی در قرآن

از آیات بسیاری که در قرآن آمده چنین استفاده می شود که در محیط نزول این کتاب آسمانی ، اصل هستی خدا و وجود آفریدگار ، برای این جهان مورد قبول مردم بود و اعراب بت پرست هم منکر اصل وجود خالق نبوده اند .

ولئن سالتهم من خلق السموات والارض و سخر شمس و القمر لیقولن الله فانی یوقفکون

ترجمه : و اگر از آنها بپرسیم آسمانها و زمین را چه کسی آفریده و خورشید و ماه را چه کسی زیر فرمان آورده است خواهند گفت خدا ، پس بیراهه به کجا کشانده می شوند. از این آیه می توان نتیجه گر فت که قرآن ، شک در اصل وجود خدا را به کلی بی مورد و هستی خدا را برای کسانی که در آفرینش آسمانها و زمین بنگرند چنان بدیهی می شمرد که بدلیل و برهان نیاز ندارد.

قوم نوح ، عاد ، ثمود و قوم های دیگری که پس از آنها بوده اند با پیامبرانی که خدا برای نجات آنها فرستاده بود بر سر محتوای رسالت این پیامبران جر و بحث داشتند و صریحاٌ می گفتند که محتوای دعوت آنان را باور ندارند ایا محتوای دعوت این پیامبران اثبات اصل وجود خدا بوده است یا بت پرستان این اقوام همچون بت پرستان عربستان اصل هستی آفریدگار جهان را باور داشته بتها را به عنوان تجلیات محسوس او می پرستیده اند و میانجی های میان آنان و خدای آفریدگار باشند. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان روی نظر دوم تکیه می کند و صریحاٌ می گوید که موضوع مورد بحث میان این اقوام و پیامبرانشان توحید و نبوت و معاد بوده است نه اصل وجود خدا از کلام طبرسی و سید قطب آمده که آنها موضوع مورد بحث را یگانگی خدا ، کارگردانی منحصر به فرد او را در امور جهان ، پیامبری این انسانهای برگزیده ، ثواب و عقاب الهی و نظایر اینها دانسته اند نه اصل وجود خدا با این حال سخن پیامبران این است که « آیا در خدای پدید آورنده آسمانها و زمین شکی هست ؟ » عنکبوت 61

این تعبیر خود به خود مربوط به شک در اصل هستی خداست به خصوص با افزودن این صفت پدید آورنده آسمانها و زمینزیرا پدید آمدن یعنی به دنبال « نیتی» «هست شدن» با استدلال بر اصل وجود صانع سازگار تر است تا استدلال بر وحدت او.

علامه طبا طبایی همین عبارت را نیز نشانه ای بر صحت نظر خود دانسته و گفته اند اگر خالق السموات و الارض گفته شده بود برای اثبات اصل وجود صانع مناسب بود ولی از آنجا که بت پرستان منکر وجود آفریدگار عالم و اینکه خدا آفریدگار جهان است نبستند و تنها منکر یگانگی پروردگار و یگانه پرستی هستند فاطر السموات و الارض گفته شده تا با مساٌله توحید مناسب باشد.

آیا پی بردن به وجود خدا امری فطری است ؟

خدا شناسی اگر در حد یک شناخت بدیهی نباشد لااقل امری فطری است

« فطرة الله التی فطر الناس علیها . سوره روم آیه 30

منظور از فطری بودن یعنی به حکم فطرت انسان برخورد با حوداث سخت و ترسناک بر خدا توکل می کند و خود به خود به آن موجود سبب ساز متوجه می شود.

یگانگی خدا :

الهیات قرآن قبل از هر چیز روی « یگانگی خدا » تکیه کرد. و شعار اولین آن این است : « لااله الله » که در قرآن این

عبارت  بیش از 60 بار با عبارتهای گوناگون آمده است.

توحید:

یعنی یکی دانستن  و در اصطلاح به معنی یکی دانستن خدا  و مبداٌ  هستی است. اعتقاد به یگانگی او از هر جهت ، از هر ذات ، از جهت آفرینش ، از جهت اداره و چرخاندن کار جهان از جهت بندگی و پرستش.

توحید قرآن :

بیشتر بر توحید در خلق و امر و توحید در عبادت و اطاعت تکیه دارد قرآن نخست توجه انسان را به یگانگی آفریدگار جلب  می کند و پس از روشن کردن اینکه « خلق و امر » یعنی آفریدگار و گرداندن چرخ آفرینش و فرمانروایی بر جهان مخصوص خداست نتیجه می گیرد که « بنابراین نیایش و پرستش نیز مخصوص اوست »

توحید در خلق و امر:

نخستین آیات قرآن که بر پیغمبر اسلام وحی شد تا رسالتی را که در زمینه توحید بر عهده اش گذاشته شده است به وی ابلاغ کند با اشاره به خلق و امر آغاز می شود. و از این آیات استفاده می شود که بسیاری از اعراب بت پرست به توحید در خلق و امر معتقد یا لااقل برای پذیرش آن آماده بودند.

توحید در عبادت:

از نظر قرآن اطاعت بر دو گونه است :

1-        اطاعت همراه با سرسپردگی و تسلیم بی قید و شرط در برابر آنچه به آدمی گفته می شود از نظر قرآن این نوع اطاعت در حقیقت عبودیت است که مخصوص خداست.(3)

2-        اطاعت کسانی که به حق بر ما ولایت دارند و رعایت مصلحت ما و مصلحت عموم یا رعایت عواطف پاک انسانی ایجاب می کند که فرمانبردار آن باشیم نظیر اطاعت پیغمبر و امام یا اطاعت پدر و مادر. توحید در سرسپردگی و اطاعت خود به خود ایجاب می کند که خداپرستان هر جا پای مسائل دینی و الهی به میان آید یکسره تسلیم حکم و وحی الهی باشند.

توحید ذاتی :

توحید ذاتی یا بی مانندی و بی همتایی خدا یعنی خدا ذاتی است یکتا و بی همتا که اصولاٌ چند تایی بردار نیست یعنی حتی در عالم فرض هم نمی توان دو نمونه و دو فرد برای آن تصور کرد و توحید لازمه اوست.

توحید عددی :

توحید خدا توحید عددی نیست چون وحدت عددی یعنی « یکدانه بودن» مرهوم این معنی است که دانه دیگری قابل  فرض است ولی به علل خارجی وجود ندارد واین معنی تنها در باره چیزی درست است که چند تایی بردار باشد.

وحدت شخصی :

وحدت شخصی معمولاٌ در برابر وحدت صنفی ، نوعی ، جنسی به کار می رود. وحدت شخصی معمولاٌ با وحدت عددی همراه است و بنابراین خدا را با این دید نمی توان شخص و دارای وحدت  شخصی شمرد. (4)

نصاب توحید در اسلام :

هدف از طرح این بحث این است که ببینیم از دیدگاه اسلام کدامیک از اقسام توحید برای ورود در اسلام لازم است و به بیان دیگر می خواهییم ببینیم عدم اعتقاد به کدام ییک از اقسام توحید است که از دیدگاه  اسلام موجب کفر و یا شک می گردد.

-پاسخ  این سوال را با دقت در آیات به خوبی می توان به دست آورد اگر به آیاتی که در زمینه ی توحید در قرآن آمده مراجعه نماییم خواهیم دید که غالب این آیات مسئله « توحید در الهویت » را مورد تاکید قرار داده ناظر به این قسم

از توحید می باشند. در آیه 51 سوره هود از زبان آن حضرت خطاب به قونس آمده است « یا قوم اعبدوالالله مالکم من الله غیره - ای قوم الله را عبادت کنید که  جز او معبود و موجود شایسته ی پرستش دیگری برای شمانیست».

در آیه 163 بقره نیز آمده است «و الهکم اله واحد لااله الاهو الحمن الرحیم» معبود شما معبودی واحد است ( بدانید که ) جز خداوند رحیم و مهربان ، هیچ معبود دیگری نیست .

و در آیه ی 39 سوره یوسف از قول حضرت یوسف چنین می خوانیم « ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار -

 

آیا ربهای متعدد و متفرق بهتر است یا خدای واحد و صاحب قدرت که الله است؟»

این آیات و آیات فراوان دیگری که دارای چنین معنایی معینی هستند می تواانند اهمیت مساله الهویت را از دیدگاه

اسلام و قرآن روشن نمایند گذشته از چنین آیات قرآنی ، می بینیم اساساٌ شعار اسلام ، شعار معروف و پر محتوای      « لا اله الا الله » است که به معنای نفی هر گونه اله و معبود دیگر و انصار الوهیت در ذات مبقدس خداوندی است و هم از این رو است که پیامبر (ص) در آغاز دعوت خویش ، مساٌله الوهیت را طرح نمودند و خطاب به مردم فرمودند :

«قولو لا اله الا الله تفلحو» بگویید معببودی جز الله نیست ، به تحقیق رستگار خواهید شد. بنا براین می توان گفت که از دید گاه قرآن و اسلام اعتقاد به توحید در الوهییت به عنوان نصاب توحید شمرده می شود.(5)

موحد کسی است که قبل از هر چیز الوهیت الله را پذیرفته باشد و معبودیت و شایستگی پرستش را از هر موجود دیگری جز او ، سلب و نفی کرده بباشد یعنی حقیقتاٌ شعار « لا اله الا الله » را پذیرفته و باور داشته باشد . پس از پذیرش این مطلب که نصاب توحید در اسلام ، توحید در الوهییت است ، اینک بر اساس رابطه تلازمی که بین قسم از توحید و سه3 قسم دیگر یعنی توحید در خالقیت ، ربوبیت و ذات بر قرار است نتیجه می گیریم که این سه3 قسم نیز در رابطه ی نصاب توحید قرار می گیرند چرا که پذیرش توحید در الوهیت ، ضرورتاٌ مستلزم پذیرش و اعتقاد به این سه3  قسسم نیز هست ، بنا براین کسی که این حد از توحید را باور نداشته باشد ، از دید گاه اسلام و نظر گاه قرآن ، کافر و یا مشرک به شمار می رود.

شرک و عوامل آن :

از دید گاه اسلامی می دانیم که توحید همچون خدا شناسی امری فطری است به گونه ای که این اعتقاد را پیدایش و تکوین انسان همراه و عجین است و از طرفی معتقدیم که اولین انسان ، نه تنها خود موحد بوده که دیگران را نیز به سوی توحید دعوت می کرده است ، چرا که او پیامبر توحید بوده است . از این رو روشن است که ما علی رغم نظر بعضی کج اندیشان هرگز توحید را تکامل یافته ی مذاهب شرک نمی دانیم.

حال با توجه به این مطلب این سوال پیش می آید که اساساٌ شرک چگونه و در اثر چه عواملی در تاریخ بشری پدید

آمده است. برای کشت این عوامل به سراغ رفته تا ببینیم قرآن چه عواملی را در پیدایش پدیده شرک در جامعه موثر می داند.

از بررسی آیات قرآن کریم در این زمینه چنین به دست می آید که قرآن حدود 10 عامل را در این زمینه موثر می داند البته در آیات قرآن صریحاٌ این عوامل ده گانه به عنوان عامل پیدایش شرک ذکر نشده اند . اما به هر حال می توان با دقت در آیات این عوامل را بر شمرد.

عامل اول : تمایل بشر به مادیات و انس با محسوسات

انسان یک موجود عادی است و تکوین و پیدایش و رشد او در همین عالم مادی و محسوس است و لذا در مقام اعتقاد نیز بیشتر به محسوسات توجه دارد  و به امور نا محسوس به سادگی معتقد نمی شود . مگر اینکه با براهین عقلی وجود آنها را ادراک نماید. از این رو در زمینه اعتقاد به خدا نیز از آنجا که قادر به ادارک حسی خدا نیست تمایل دارد موجودات مادی و محسوس را به عنوان اله شریک خدا قرار دهد.

لن نومن لک حتی نری الله جهرة (بقره:55) « ای موسی هرگز به تو ایمان نخواهییم آورد تا اینکه خداوند را آشکارا ببینیم»

البته این بدان معنا نیست که انسان یک موجود مادی محض و دارای بعد واحد است بلکه انسان دارای بعد روحی و معنوی نیز هست اما به هر حال انسان یکی از موجودات عالم ماده محسوب می شود.

عامل دوم : جهل بشر به عوامل آسمانی

دسته ای از مردم به حکم فطرت  لزوم پرستش خدا را پذیرفته بودند و خداوند را موجودی برتر و بالاتر می دانستند از این رو برای دست یافتن به خدا جستجو می کردند. اما وقتی خدای متصور خود را در آسمانها نمی یافتند بلکه به جای آن به کرات و سیارات و اجرام آسمانی عظیم بر می خوردند معتقد می شدند که همین پدیده ها خدا هستند.

«سیجدون للشمس من دون الله و زین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل فهم لا یهتدون»(نمل:24)

عامل سوم : برداشت ناصحیح از تعلیمات انبیاء

در میان آیین پیامبران عقاید حقه ای شل اعتقاد به وجود ملائکه و جن پیدا می شد اما از آنجا که  این موجودات محسوس و در دسسترس مردم نبوده کم کم به تغییر های غلطی پیرامون این موجودات پرداختند تا آنجا که این موجودات غیبی را دختران خدا پنداشتند.

« و جعلو الله شرکاء الجن و خلقهم و خرقو البیین و بنات بغییر علم(انعام:100)»

عامل چهارم : مسئله شفاعت

 

وقتی پیامبران مسئله  شفاعت را طرح می کردند گروهی چنین پنداشتند که پیامبران می تواننددر دستگاه الهی نفوذ

کرده و ببه نفع مردم اقدامی کنند پس کم کم به عبادت و پرستش و خضوع و خشوع در برابر پیامبران پرداختند.

«و یعبدون من دون الله مالا یضرهم ولا ینفعهم و یقولون هو لاء شفعاء نا عندالله» یونس:10

عامل پنجم : جریانات و حوداث غیر عادی :

گاهی مردم در مورد بعضی از انبیاء با حوادثی رو به رو می شدند و از آنجا که تحلیل درستی از این حوداث نداشتند دست به تفسیر و توصیه های غلطی می زدنند .

« و قالت الییهود عزیر ابن الله و قالت النصری المسیح ابن الله» توبه:30

عامل ششم : برتری طلبی و صلح جویی صاحبان قدرت :

در میان مردم افرادی وجود داشتند که از خصوصیات  ، استعداد و امتیازات بیشتری برخوردار بودند پس مردم را تحت سلطه ی خود در آورده و از آنان بهره کشی می کردند این افراد کم کم تمایل پیدا کردند که خود را به عنوان مقربین درگاه الهی یا از فرزندان خدا معرفی کنند .

« فقال انا ربکم الاعلی» نازعات:24

عامل هفتم : مترفین :

وجود گروهی به نام مترفیین گاه سبب پیدایش گرایش های شرک آمیز بوده آنها که از قدرت مادی برخوردار بودند و نمی توانستند دست از ایین لذتها بکشند در برخورد با مساله توحید آن را با منافع خود در تضاد دید. از ایین رو سعی می کردند با نفوذ در مراکز و معابد مذهبی مانع رشد و بیداری مردم شده آنان را کرفتار امور خرافی و پوچ نمایند و چیزهای دیگریی را به عنوان  بت در کنار خدا مطرح می کردند.

« وما ارسسلنا فی قریه من نذیر الا قال متروفوها انا بما ارسلتم به کافرون» سبا:34

عامل هشتم : تقلید از گذشتگان :

تقلید از آباد و اجداد نه تنها به عنوان بهانه ای در دست صاحبان قدرت و مکنت به شمار می رفت بلکه خود یکی از اسباب شرک افراد جامعه به حساب می آمد.

 

« و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالو بل نتبع ما الفینا علیه اباءنا »

عامل نهم : تقلید از ملل برتر:

با پیشرفت برخی جوامع ، جوامع دیگر به آن جامعه ، به عنوان جامعه نمونه و قوم برتر نگاه می کند و چنین می‌پندارند که آن جامعه را باید در همه شئون الگو قرار دهند.

«وجاوززنا ببنی اسرائیل البحر فاٌ تو علی قوم یعکفون علی اصنام لهم قالو یا موسی اجعل لنا الهاً کما لهم آیه » اعراف:138

عامل دهم : حفظ روابط دوستی :

گاه تمایل انسان به حفظ روابط و مودت با دیگران باعث می شود که انسان علی رغم میل باطنی و اعتقاد قلبی خود بعضی عقائد باطل و پوچ رابپذیرد.

« و قال انها اتخذتم من دون الله اوثاناً موده بینکم فی الحیاه الدنیا ثم یوم القیامه یکفر بعضکم ببعض و یلعن بعضکم بعضاً و ماواکم النار» عنکبوت: 25

نتیجه گیری:

عوامل ده گانه ای که به عنوان عوامل پیداییش شرک آلود ذکر شد. گاه هریک به تنهایی سبب پیدایش یابقاء این افکار در جامعه و گاه همراه با یکی دو عامل دیگر موجب رشد و بقاء این اندیشه ها در اجتماع می شوند و البته همانگونه که در آغاز مبحث اشاره شد مدعی نیستیم که تمامی اسباب و موجبات شرک در ززندگیی بشر در انچه خلاصه کردیم ذکر می شود بلکه آنچه گفتیم صرفاً عواملی بود که در قرآن کریم  گاه صریحاً و گاه به اشاره از آنها یاد شده است.