آثار و عوامل پیدایش تعصب

واژه تعصب از لفظ عصب گرفته شده و به معنای آن است که شخص نسبت به چیزی واکنش های عاطفی و احساسی به دور ازهرگونه معیارعقلانی و عقلایی داشته باشد. در حقیقت احساسی قوی و شدید و عاطفی است که برگرفته از وابستگی شدید به امری می باشد.

برخی از خصلت ها عامل مهمی در خروج انسان از اعتدال شخصیتی است. این خصلت ها افزون بر آن که در منش و رفتار آدمی تاثیر می گذارد در بینش و نگرش وی نیز آثار مخرب و زیانباری به جای می نهد به گونه ای که شخصیت آدمی از سلامت و کمال فطری دور می شود و در سراشیب سقوط وهبوط قرار می گیرد. این خصلت ها به شکل پرده ای بر عقل و فطرت می افتد و تصویری واژگونه از جهان و واقعیت های آن در برابر شخص قرار می دهد. دراین حالت امکان هیچ گونه خطاب، تنبیه و هشدارباش فراهم نیست و شخص را نمی توان از حالتی که در آن قرارگرفته رهایی بخشید. او مصداق ناشنوا و نابینای واقعی می شود و به تعبیر قرآن صم و بکم و عمی لایرجعون و لایعقلون می گردد. به تعبیر دیگر امکان بازگشت به فطرت سالم و تعقل برای او فراهم می شود و یا به سختی امکان آن فراهم می گردد. یکی از این خصلت ها که زاویه دیدی دیگر پدید می آورد و شخص را تحت کنترل خود درمی آورد خصلت تعصب است. در نوشتار حاضر تلاش براین است تا این خصلت برپایه آموزه های قرآن و تحلیل و تبیین آن بازخوانی گردد.
معنای تعصب
واژه تعصب از لفظ عصب گرفته شده و به معنای آن است که شخص نسبت به چیزی واکنش های عاطفی و احساسی به دور ازهرگونه معیارعقلانی و عقلایی داشته باشد. در حقیقت احساسی قوی و شدید و عاطفی است که برگرفته از وابستگی شدید به امری می باشد.
این واژه در امور چندی چون امور اعتقادی و معرفتی به کار می رود اما کاربرد اصلی و اصطلاحی آن که در این نوشتار نیز مورد نظر می باشد، در مسائل خانوادگی و خویشاوندی است. بنابراین تعصب، خصلتی است که شخص را به حمایت بی چون و چرا از خانواده و خویشان، چه ظالم باشند و چه مظلوم، وادار می سازد. (لسان العرب، ابن منظور، ج
۹ص۲۳۳) البته این تعصب تنها نسبت به خویشان نزدیک نیست، بلکه گاه نسبت به قوم و قبیله و یا کشور ویا نژاد و یا فرهنگ و زبان نیز می تواند تحقق یابد. از این رو شخص بی هیچ دلیل عقلی و یا عقلایی و تنها بر پایه احساس و عواطف برخاسته از تعصبات خویشی وقومی و نژادی به دفاع از وی می پردازد.
آثار تعصب در شخص و جامعه
برای شناخت این خصلت، بهترین شیوه، بیان آثار و کارکردهای آن در حوزه روان شناختی، فردی و اجتماعی است. به این معنا که با بررسی و تحلیل آثار آن در شخص و جامعه می توان با تعصب به عنوان خصلتی انسانی آشنا شد.
یکی از مهمترین آثاری که قرآن برای تعصب در حوزه فردی و روان شناختی آن را بیان می کند، عدم دستیابی به شناخت است. به این معنا که تعصبات و تقلید کورکورانه از نیاکان، مانع اصلی شناخت درست حقایق و ره یابی به آن است.
به نظر ایشان، گذشتگان به همه علوم و دانش ها وحقایق دست یافته اند و کمال، در آنان بوده است و کسی نمی تواند سخنی فراتر از آنان بیان کند و یا بیاورد. از این رو باور ندارند که کمالی درمیان معاصران و یا آیندگان باشد که گذشتگان بدان دست نیافته باشند. این گونه است که با هر شناخت جدید، مقابله می کند و در برابر هر شناخت حقی مقاومت می ورزند. (مومنون آیه
۲۴)
قرآن بیان می کند که تعصبات عامل مهمی در نفهمیدن گفتار حق است؛ زیرا افراد متعصب حاضر نمی شوند تا به سخنان جدید که مطلب تازه ای را بیان می کند، گوش دهند.
علل حق ناپذیری
این گونه است که اهل تعصب ناتوان از شناخت حق و یا پذیرش آن می شوند و خداوند به مسئله حق نا پذیری به عنوان یکی از آثار مهم تعصبات اشاره می کند. در تحلیل قرآن درباره علل حق ناپذیری اشخاص و عناد و انکار ایشان نسبت به آن، به مسئله تعصب اشاره شده و گفته می شود که تعصبات نه تنها عامل حق پذیری بلکه سدی بزرگ در برابر حق گرایی و رشد آن در اشخاص و افراد به شمار می آید.
قرآن در آیات
۲۲ سوره زخرف و آیه۷۸ سوره یونس نیز به مسئله عادت و عواطف و احساسات و با اشاره به مسئله پیروی از آثار وسنت های برجامانده از گذشتگان می کوشد تا ایشان را به رفتار کورکورانه خود آگاه سازد. درحقیقت تعصبات است که باعث می شود خرافات و سنت های غیرعقلانی را همچنان نگه دارند و گام در همان راهی بگذارند که گذشتگان بی خرد ایشان درآن راه یافته اند و سرشان به سنگ خورده است.
تعصب، مانع ایمان آوری
ممانعت و خودداری از ایمان آوردن، ازدیگر آثار تعصبات کورکورانه است. شخص، هنگامی که دربرابر حق، تنها با توجه به تعصبات قومی و قبیله ای موضع گیری می کند نمی تواند در دل و قلب خویش به حق ایمان آورد و آن را بپذیرد. به این معنا که حتی اگر حق را بشناسد، تعصبات نژادی نمی گذارد که آن حق به شکل ایمان در جان و دلش نفوذ کند و آن را باور نماید. از این رو قرآن تعصبات را عامل و سدی دربرابر ایمان آوری مردم متعصب می شمارد. چنین تعصبات قومی درمیان عرب ها به شکل شدیدی وجود داشته است.
قرآن تعصبات عربیت را مانع اصلی عدم ایمان آوری عرب ها به قرآن و توحید پیامبر(ص) برمی شمارد. (یونس آیه
۷۸ و انبیاء آیه۵۲ و ۵۳ و بقره آیه ۱۷۰ و شعراء آیه ۱۹۸ و ۱۹۹)
این گونه است که قرآن ریشه تقلید کورکورانه را در تعصبات می داند. به این معنا که اشخاص متعصب از دیگران به ویژه اجداد و نیاکان خویش تنها به عنوان آن که خویش و هم نژاد وی هستند پیروی می کنند و حاضر به پذیرش رفتارها و سنت ها و آیین های جدید هر چند عقلانی و موافق با فطرت و عقل سلیم، نمی شوند. (بقره آیه
۱۷۰و مائده آیه ۱۰۴ و اعراف آیه ۷۰ و هود آیات ۶۲، ۸۷، ۱۰۹ و آیات دیگر)
گمراهی از دین
از آثار مخرب و زیانبار تعصبات در زندگی شخصی باید به گمراهی از دین اشاره کرد. کسانی که گرفتار تعصبات می شوند به سبب عدم شناخت حق و یا حق ناپذیری و تقلید کورکورانه و عدم ایمان به حقایق مخالف تعصبات، دچارگمراهی می گردند. از این روقرآن تعصب را زمینه ساز فرو رفتن انسان ها در گمراهی و گردابی هلاکت بار می داند به گونه ای که در نهایت سر از دوزخ در می آورند. (مومنون آیات
۵۳ و ۵۴ و نیز فرقان آیات ۴۱ و ۴۲).
نتیجه چنین تعصبات و آثار مخرب آن درحوزه روان شناسی فردی و درحوزه عمل فردی و اجتماعی، به شکل گرایش به گناه (اعراف آیه
۲۸و شعراء آیه ۱۹۸و ۲۰۰) بروز می یابد.
اشخاص متعصب در منش ها و هنجارهای اجتماعی، انسان هایی هستند که به گناهکاری بزهکاری گرایش می یابند. دل هایشان به جرم و جنایت میل پیدا می کند و از منش و کنش های سالم اجتماعی دور می شوند. (همان) از این رو امام سجاد (ع) می فرماید: تعصبی که موجب می شود شخص از نظر اسلام و قرآن گناهکار شمرده شود این است که او اشرار قوم خویش را از نیکان اقوام دیگر برتر و بهتر شمارد. (کافی ج
۲ ص ۲۳۳) به این معنا که شخص با این تفکر، زمینه کمک به بزهکار و بدکار را فراهم می آورد و ظلم و ستم را تجویز می کند و به آن دامن می زند.
انحراف از عدالت
انحراف از عدالت و مخالفت با آن از مهم ترین آثار مخرب و زیانبار تعصبات است که قرآن بدان اشاره می کند. (نساء آیه
۱۳۵ و مائده آیه ۸) به نظر قرآن بسیاری از مخالفت های مردم با عدالت و تحقق آن درجامعه به سبب تعصبات ایشان نسبت به خویشان و اقوام و نژاد است. بسیار دیده شده و می شود که دو شخصی که با هم وارد اداره و یا مرکزی می شوند با یکی با مهر و محبت برخورد می شود و به دیگری کم محلی می شود. اگر ریشه این رفتارهای دوگانه و متضاد را جست و جو کنید در می یابید که تنها به این جهت شخصی مورد بی مهری و بی عدالتی قرار می گیرد که از قوم و نژاد و همزبان وی نبوده است. (همان)
بنابر این ریشه بسیاری از بی-عدالتی ها در جامعه را می بایست در تعصبات افراد جست. از این رو قرآن از مردم می خواهد که تعصبات را به کناری نهند و معیارهای زندگی فردی و شخصی خویش را به دور از تعصبات قرار دهند.
رفتارهای خشونت آمیز نیز برخاسته از تعصبات است. کشتارها ونسل کشی هایی که در جوامع متعددی چون بالکان و بوسنی و هرزگوین و عراق و فلسطین اشغالی انجام شده و می شود یا در جامعه بوروندی و رواندا در آفریقا رخ داد همه دراین مساله ریشه داشته است.
براین اساس قرآن از تعصب به عنوان عامل مهم و اساسی خشونت های بی-جا یاد می کند. (مریم آیه
۴۲ و ۴۶) این تعصبات به گونه ای بوده که بسیاری از انسانها را تنها به سبب همین عامل به آتش کین سوزاندند و یا کشتند. (انبیاء آیه ۶۸ و عنکبوت آیه ۷۱ و ۲۴ و صافات آیات ۸۵ و ۸۶ و ۹۷)
کینه توزی ها (حجر آیه
۳۱و ۳۹ و نیز اعراف آیات۱۱تا ۱۷) و نافرمانی ها (اعراف آیه ۱۲و ص آیات ۷۵ و ۷۶) از دیگر آثاری است که قرآن برای تعصبات بیان می کند.
عوامل زمینه های پـیدایش تعصب
قرآن در بیان علل و عوامل ایجادی تعصب، از جهل و نادانی به عنوان مهم ترین عامل یاد می کند. یاد انسانهایی گرفتار این خصلت زشت اخلاقی و رفتار ناپسند و نابهنجار می شوند که شناخت درستی از موقعیت خود در هستی ندارند.(فتح آیه
۲۶) بنابر این جهل و نادانی ریشه بسیاری از رفتارهای زشت و نابهنجار اجتماعی است. از این رو برای بازسازی افراد گرفتار تعصب می بایست آنان را به موقعیت خود در هستی آشنا ساخت.

تفکر انحصار طلبی
از دیگر عواملی که زمینه تعصبات را در آدمی فراهم می آورد و او را به رفتارهای زشت و ناپسند و بی عدالتی سوق می دهد، تفکر انحصار طلبی است. افرادی بر این باورند که آنان تنها می توانند به درجاتی از علم و دانش و یا مقاماتی انسانی دست یابند. و این توان و ظرفیت از عهده دیگران خارج است.
هرکسی که گمان می کند حق را یافته و تنها اوست که از این ظرفیت و توان برخوردار است و یا این حقیقت تنها در اندیشه و روش و منش اوست، گرفتار تعصب می شود و دیگر بر حقایق گوش نمی سپارد و حاضر به تغییر بینش و منش و کنش خویش نمی شود.
قرآن با اشاره به تفکر انحصار طلبی یهودیان و مسیحیان که حق را تنها ازآن خود می دانستند به آنان هشدار می دهد که همین تفکر نادرست موجب شده است که تعصب بی جا ورزند و حاضر به شنیدن و پذیرش آیات وحیانی قرآن و اسلام نگردند. (بقره آیه
۱۳۵ و آل عمران آیه ۷۲ و ۷۳)
سلطه گری و کسب منافع مادی دنیوی و اشرافیت نیز از عوامل ایجادی و پدیداری تعصب در انسان است. کسانی که می کوشند تا بر دیگری تسلط یابند و چیره شوند و از آنان برای منافع دنیوی خویش سود برند خود را انسان های برتری می دانند و در کنش های ارتباطی خویش با دیگران، منش و کنش تعصب را درپیش می گیرند. تفکر اشرافیت و برتری نژادی و قومی، عامل اساسی تعصبات در میان مردم است که قرآن هم در تحلیل علل و عوامل پیدایش تعصب آمیز در میان مردم به این عامل اشاره می کند. (ص آیه
۵تا ۷ و نیز نوح آیه ۲۱ و ۲۳) کفر و بی ایمانی نسبت به خدا نیز عامل دیگری است که در قرآن بدان اشاره شده است.

بردباری سلاح مبارزه با تعصب
یکی از کاربردی ترین و کارآمدترین سلاح ها برای مبارزه با هرگونه تعصب های جاهلانه، بهره گیری از آرامش و بردباری است. قرآن به مومنان پیشنهاد می کند که برای مبارزه با تعصبات جاهلی می بایست از این سلاح به خوبی بهره گیرند. پیامبر (ص) و مومنان برای مبارزه با تعصبات جاهلی با بهره گیری از سلاح آرامش و بردباری توانستند اندیشه ها و تعصبات جاهلی را در جامعه قرآنی مدینه در دوره حکومت خویش ریشه کن کنند. (فتح آیه
۲۶) هر چند که این تعصبات پس از آن حضرت (ص) با توطئه های منافقان داخلی و کافران واقعی، دوباره سر برآورد و آثار و زخم های آن در حوادث و رخدادهای پس از عصر پیامبر (ص) به ویژه در انتخاب نظام سیاسی اسلام و گزینش خلیفه و هم چنین حوادث و رخداد خونبار کربلا خود را نشان داد.
برای مبارزه با هرگونه تعصبات جاهلی، لازم است که با توکل و بهره گیری از ابزارهای آرامش و بردباری به مقابله و مبارزه با این خصلت زشت برخاست و تعصبات را از ریشه برکند. این امر به همگان ضروری و بایسته است؛ زیرا تعصبات جاهلی و جاهلانه در هر کسی عامل بسیاری از گمراهی های فکری و جرم و جنایت و بی عدالتی و رفتارهای نابهنجاری اجتماعی است. از این رو خداوند در قرآن به کسانی که تعصبات جاهلی را در رفتار و کنش و منش خویش در پیش گرفته اند عذاب الهی وعده می دهد و از آنان می خواهد که با دست کشیدن از آن، راه راست و اعتدال و عدالت را در پیش گیرند. (انعام آیه
۱۲۴ و فرقان آیه ۴۲ و لقمان آیه ۲۱ و فتح آیات ۲۵ و ۲۶)
به هر حال از نظر قرآن تعصبات قومی بر خلاف دیدگاه ارزشی قرآن است و آن چه می بایست معیار داوری و منش رفتار اجتماعی در جامعه قرار گیرد تقوا است که فضیلت آدمی بدان سنجیده می شود. (حجرات آیه
۳ و شعراء آیات ۱۹۸ و ۱۹۹ و فصلت آیه ۴۴)
در تحلیل قرآن تعصب مترفان (ز خرف آیه
۲۳)، مجرمان (صافات آیات ۳۴ و ۳۶)، مسیحیان (بقره آیه ۱۲۰ و ۱۲۵)، یهودیان (همان) و مشرکان (فرقان آیات ۴۱ و ۴۲) برخاسته از امری نادرست است و ریشه در جهل نادانی و انتخاب معیارهای نادرست و خلاف واقع دارد. از این رو از آنان می خواهد با کنار گذاشتن آن و کسب دانش و شناخت نسبت به حقایق هستی و واقعیت های خود و جهان، خود را از بیماری های قلبی تعصب رهایی و نجات بخشند و تقوا را پیشه خود سازند. (فتح آیه ۲۶) زیرا تقوا که به معنای دوری از هرگونه پلشتی عقلی و عقلایی و شرعی است موجب می شود تا در رفتارهای اجتماعی، معروف ها و سنت ها و آداب و اخلاق پسندیده را معیار و ملاک منش و افراد کنش خویش قرار دهند.

 

تعصّب (1)

پدید آورنده : سیدجواد حسینی ، صفحه 47

اشاره

یکی از صفات رذیله انسانی تعصّب ناروا و «وابستگی غیرمنطقی به چیزی» است که انسان را از درک حق و برتری دادن آن بر باطل، باز می دارد.

تعصّبهای ناروا در طول تاریخ بشر مشکلات عدیده ای را به وجود آورده است. سدّ راه هدایت انبیا شدن، درگیریهای ناروا و طولانی، و برتری دادن عدّه ای به ناحق و بدون لیاقت، همه ریشه در تعصبهای ناروا دارد.

امروزه نیز در جهان، تعصّب باعث درگیریها، سلب آزادیها و خود محوریهای نا به جا و به ناحق شده و می شود. تعصب جاهلی، انسان را کور و کر نموده، از دیدن حق و قبول آن در هر جا و هر زمان باز می دارد.

آنچه پیش رو دارید، بررسی مختصر این رذیله خطرناک در آیات و روایات است.

مفهوم واژه تعصّب

تعصّب از مادّه «عَصَبَ» در اصل به معنای رشته هایی است که مفاصل استخوانها و عضلات را به هم پیوند می دهد. سپس این مادّه به معنای هر نوع وابستگی شدید فکری و عملی آمده است که غالبا بار منفی دارد؛ هر چند وابستگی مثبت نیز در مفهوم آن هست.

اقسام تعصّب

تعصّب و حمیّت به دو قسم مذموم و غیرمنطقی و ممدوح و منطقی تقسیم می شود؛ هرچند غالبا این واژه در منابع دینی در بخش منفی و مذموم به کار رفته است.

اگر تعصّب و وابستگی انسان به امور غیرمنطقی همچون نژاد، قبیله و امثال آن باشد، تعصّب مذموم نامیده می شود و در قرآن و روایات از آن به نام «تعصّب جاهلی» یاد شده است و اگر تعصّب و وابستگی نسبت به امور مثبت همچون دین و آیین و مذهب از روی علم و آگاهی باشد، به آن تعصّب مثبت و ممدوح گفته می شود. در روایات نیز به این تقسیم اشاره شده است که به ذکر سه نمونه اکتفا می کنیم:

1. امیرمؤمنان علی علیه السلام در نهج البلاغه در بخشی از خطبه قاصعة می فرماید: «فَأَطْفِئُوا مَا کَمَنَ فِی قُلُوبِکُمْ مِنْ نِیرَانِ الْعَصَبِیَّةِ وَ أَحْقَادِ الْجَاهِلِیَّةِ فَإِنَّمَا تِلْکَ الْحَمِیَّةُ تَکُونُ فِی الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّیْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِه؛ شراره های تعصّب و کینه های جاهلیّت را که در دلهای شما پنهان شده است، خاموش سازید؛ زیرا که این تعصّب [ناروا] در مسلمانان از القائات و کبر و نخوت و فریبها و وسوسه های شیطان است.»

این جملات اشاره به عصبیت و تعصّب منفی دارد؛ امّا در ادامه خطبه به تعصّب مثبت اشاره می کند و می فرماید: «فَإِنْ کَانَ لَا بُدَّ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ فَلْیَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ الْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ الْأَفْعَالِ وَ مَحَاسِنِ الْأُمُورِ الَّتِی تَفَاضَلَتْ فِیهَا الْمُجَدَاءُ وَ النُّجَدَاءُ مِنْ بُیُوتَاتِ الْعَرَبِ ... فَتَعَصَّبُوا لِخِلَالِ الْحَمْدِ مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ وَ الْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ وَ الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ وَ الْمَعْصِیَةِ لِلْکِبْرِ وَ الْأَخْذِ بِالْفَضْلِ وَ الْکَفِّ عَنِ الْبَغْی؛ اگر بناست تعصّبی در کار باشد، پس تعصّب خود را برای اخلاق پسندیده و کارهای نیک و امور نیکی که افراد با شخصیّت و بزرگان از خاندانهای عرب داشتند، قرار دهید!... پس تعصّب بورزید در راه صفات ارزشمند، همچون: حفظ [حقوق[ همسایگان، وفای به عهدها، اطاعت از نیکیها، سرپیچی از تکبّر، جود و بخشش و خودداری از ستم.»

2. از امام زین العابدین علیه السلام درباره تعصّب سؤال شد. حضرت فرمود: «الْعَصَبِیَّةُ الَّتِی یَأْثِمُ عَلَیْهَا صَاحِبُهَا أَنْ یَرَی الرَّجُلُ شِرَارَ قَوْمِهِ خَیْراً مِنْ خِیَارِ قَوْمٍ آخَرِینَ وَ لَیْسَ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ أَنْ یُحِبَّ الرَّجُلُ قَوْمَهُ وَ لَکِنْ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ أَنْ یُعِینَ قَوْمَهُ عَلَی الظُّلْمِ؛ تعصّبی که دارنده آن گناهکار شمرده می شود، این است که انسان، بدکاران طائفه خود را از نیکوکاران طوایف دیگر بهتر بداند [و به خاطر این تعصّب بدان را بر نیکان مقدّم دارد] و از تعصّب [گناه آور] نیست که انسان به طایفه خود [علاقه و] محبّت داشته باشد؛ ولی تعصّب [ناروا] آن است که قومش را بر ظلم و ستم یاری دهد.»

جمله «لَیْسَ مِنَ الْعَصَبیّة» چون الف و لام در «اَلْعَصبیّة» عهد ذکری است، می خواهد بگوید: دوست داشتن قوم و قبیله تعصّب ناروا نیست، نه اینکه تعصّب روا و ممدوح هم نباشد؛ لذا این روایت می تواند به عنوان شاهدی بر تقسیم تعصب باشد.

3. در حدیث دیگر، حضرت سجاد علیه السلام فرمود: «لَمْ یُدْخِلِ الْجَنَّةَ حَمِیَّةٌ غَیْرُ حَمِیَّةِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ ذَلِکَ حِینَ أَسْلَمَ غَضَباً لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی حَدِیثِ السَّلَی الَّذِی أُلْقِیَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ؛ هیچ تعصّبی [انسان را] وارد بهشت نمی کند، جز [تعصّبی همچون] تعصّب حمزة بن عبدالمطلب و این زمانی بود که اسلام را برگزید به خاطر خشم به نفع پیامبر صلی الله علیه و آله در داستان [بی احترامی که به پیامبر صلی الله علیه و آله شد و] بچه دان حیوانی که بر پیامبر صلی الله علیه و آله انداخته شد.»

روشن است که تعصّب حمزه در واقع برای دفاع از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مقابل مشرکان بی ادب و بی منطق بود و تعصّب در دفاع از حق، تعصّب ممدوح و پسندیده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از شهادت حمزه به شدّت برای او گریه کرد و با جملاتی به این تعصّب ممدوح اشاره نمود؛ آنجا که فرمود: «... یا حَمْزَةُ یا فاعِلَ الْخَیْراتِ یا کاشِفَ الْکُرُباتِ یا ذابُّ یا مانِعُ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللّه ِ؛ ای حمزه! ای انجام دهنده کارهای خیر! ای برطرف کننده سختیها [از پیامبر]! ای دفاع کننده [از رسول خدا]! و ای دور کننده [دشمن] از برابر رسول خدا!»

حال، آنچه مورد بحث و پی گیری قرار می گیرد، تعصّب مذموم و نارواست؛ چرا که اطلاق تعصّب، غالبا به تعصّب مذموم انصراف دارد.

تعصّب در قرآن

در قرآن کریم داستانهای فراوانی درباره تعصّب آمده که به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره می شود:

1. تعصّب اقوام گذشته

قرآن می فرماید: «قالُوا أَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ آباوءُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ»؛ «[به حضرت هود علیه السلام ] گفتند: آیا به سراغ ما آمده ای که تنها خدای یگانه را بپرستیم و آنچه را پدران ما می پرستیدند، رها کنیم! پس اگر راست می گویی، آنچه را [از بلا و عذاب] به ما وعده می دهی، بیاور! [ما آماده ایم.]»

پافشاری بر آنچه پدران پذیرفته اند بدون منطق صحیح و دلیل محکم، همان تعصّب جاهلی است. جالب این است که قرآن کریم این منطق پوچ و تعصّب کور جاهلی را در موارد متعددی از سوی اقوام انبیاء در مقابل آنان منعکس نموده است؛ چنان که قوم ابراهیم علیه السلام گفتند: «وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدینَ»؛ «ما پدران خود را یافتیم که آنها (بتها) را عبادت می کنند.»

و قوم موسی علیه السلام و فرعونیان نیز در برابر او گفتند: «أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمّا وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا»؛ «آیا آمده ای که ما را از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، منصرف سازی!»

و در عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز گفتند: «بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا»؛ «ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می کنیم.»

و قرآن جواب می دهد که این منطق بی جاست و تعصّب کور جاهلی است: «أَ وَ لَوْ کانَ آباوءُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ»؛ «آیا اگر حتی پدران آنها چیزی نفهمیدند و هدایت نیافتند [باز هم از آنان پیروی می کنند]!»

گویا استقراء در بین اقوام گذشته تام می شود که همه گرفتار تعصّب ناروا بودند؛ لذا قرآن به صورت یک قاعده کلّی و یک جمع بندی عمومی می فرماید: «وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ»؛ «و این گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو [پیامبر] انذار کننده ای نفرستادیم، مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن دیار گفتند: ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می کنیم.»

2. صلح حدبیّه و تعصّب مشرکان

مشرکان با اینکه در جریان صلح حدیبیه آیات و نشانه های حقّانیّت رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدند و متوجّه شدند، ولی به خاطر تعصّب کور جاهلی ایمان نیاوردند. قرآن به این جریان اشاره می کند و می فرماید: «إِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَرُوا فی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُوءْمِنینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً»؛ [به خاطر بیاورید] هنگامی را که کافران در دلهای خود تعصّب [و نخوت] جاهلیّت داشتند؛ پس [در مقابل، [خداوند آرامش و سکینه خود را بر رسول خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت و آنان از هر کس شایسته تر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز داناست.»

حمیّت از مادّه حَمْی (بر وزن حَمْد) به معنی حرارتی است که بر اثر عوامل خارجی در بدن انسان یا اشیای دیگر به وجود می آید. به همین دلیل، به حالت تَب، حُمّی (بر وزن کبری) گفته می شود.

سپس به حالات روحی همچون خشم و تکبّر و تعصّب، حمیّت گفته شده است؛ چرا که همه اینها حالتی آتشین در انسان ایجاد می کند.

جالب اینکه در آیه فوق حمیّت به جاهلیّت اضافه شده که بیانگر تعصّبهای برخاسته از جهل و نادانی است و سکینه که نقطه مقابل آن است، به خدا نسبت داده شده و به معنی آرامشی است آگاهانه و برخاسته از ایمان.

3. تعصّب اقوام بر علیه یکدیگر

قرآن کریم می فرماید: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَذلِکَ قالَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ»؛ «یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتی [نزد خدا[ ندارند. و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتی ندارند [و بر باطل اند]؛ در حالی که هر دو دسته کتاب آسمانی را می خوانند [و باید از این گونه تعصّبها برکنار باشند]. افراد نادان [دیگر، همچون مشرکان] نیز سخنی همانند سخن آنها گفتند. خداوند، روز قیامت درباره آنچه در آن اختلاف داشتند، بین آنها داوری می کند.»

این آیه نشان می دهد که برتر دانستن یهود نسبت به مسیحیّت به صورت مطلق و یا برتر دانستن مسیحیّت نسبت به یهود به صورت بی قید و همین طور برتر دانستن هر قومی نسبت به قوم دیگر بدون علم و آگاهی و معیارهای منطقی که می توان گفت ناشی از تعصّب جاهلی و کُور است، خطا و اشتباه می باشد.

اسلام معیار برتری را فقط تقوا و پاکی می داند، نه مسائلی همچون: قوم، نژاد، موقعیّت شغلی و ثروت.

آیاتی از قرآن که به تعصب اشاره دارد.

سوره بقره آیه 113            تعصب دیگران را بر ضد دیگران بیان میکند.

سوره زخرف آیه 23          تعصب کورکورانه و تعصب و لجاجت به عنوان برنامه عمومی

مومنون آیه 24

170 سوره بقره

تعصب مانع ایمان آوری

ممانعت و خودداری از ایمان آوردن از دیگر آثار تعصبات کورکورانه . شخص هنگامی که در برابر حق ، تنها با توجه به تعصبات قومی

قرآن تعصبات عربیت را مانع اصلی عموم ایمان آوری عرب ها به قرآن و توحید پیامبر بر می شمارد.

یونس آیه 78 انبیا آیه 52 و 53    بقره آیه 170 و شعراء آیه 199 و 198

 

بقره آیه 170 و مائده 1040 ، اعراف آیه 70 هود آیات 62 و 87 و ....

اشخاص متعصب از دیگران به ویژه اجداد و نیاکان خویش تنها به عنوان آن که خویش و هم نژادی هستند پیروی می کنند و به پذیرش رفتار ها و سنت ما نمی شوند.

عوامل زمینه های پیدایش تعصب

فتح آیه 26

ص آیه 35 و 36

بردباری سلاح مبارزه با تعصب

انعام آیه 124  فرقان 42  لقمان 21  فتح 25 و 26

 

منابع :

تفسیر المزامین

بجارالانوار

تفسیر نور

سایت  howzah.net

 

 

Template Design:Afzadi